سرگرمی
عکس.متن

 

 

 

http://ap2.persianfun.info/img/92/2/faghat_dar_iran_11/486850_444479712311330_1379112966_n.jpg

 

 




 

 



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 9:6
بنفشه

1– آسمان را ستاره زیبا می کند ، باغچه را گل و چشم را اشک . ولی تو ، همه چیز را ، با تو همه چیز زیبا می شود ، حتی زشت .

2 فردا و دیروز با هم دست به یکی کردن . دیروز با خاطراتش ما را فریب داد و فردا با وعده هایش ما را خواب کرد . وقتی چشم گشودیم روزها سپری شده بود .

3 به بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق . ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم : در غرفه ی هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند به قیمت نابودیه پاک بازان .

4 هر وقت یه مشکل بزرگ داشتی نگو خدایا من یه مشکل بزرگ دارم ، به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم .

5 عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه ی یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه ی دنیا .



           
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 8:43
بنفشه

 

هوس بازی:

زن و شوهری به دنبال نشانی محل غیر مجاز کورتاژ میگشتند.
مرد، زنباره‌ای بود که با زن هوسبازی در اینترنت آشنا شده بود.
قرار بود آنها یکدیگر را برای اولین بار در یک رستوران ملاقات کنند.
زن مانتوی زرد پوشیده بود تا راحتتر پیدایش کنند .
مرد وقتی روبروی زن نشست فهمید او همسر خودش است
.


ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 8:14
بنفشه

 

 

     

 

                

                   

               

 

               

 

                   

 

               

 

               

           
    

       

 

 

 

 

 

            

 

    

 

           

 

           

 

              

 

 

        

 



           
سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 21:41
بنفشه

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com



           
سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 21:35
بنفشه

 

 

هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جز غضنفره. ازش می پرسن چرا تو ساکتی؟ میگه: ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه!!!
از یه غضنفره می پرسن دوست داری توی تاکسی با کی بشینی؟ میگه با یه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. میگن واااا اخه برای چی بانامزدش ؟ میگه اخه میچسبن به هم جا برای من باز می شه!!!
غضنفر هلو میخورده به وسطش که میرسه میگه ایول گردو هم داره
به غضنفره میگن از اینکه همسرت را عزیزم خطاب میکنی چه احساسی داری ؟؟ میگه احساس گناه !!!!!!!!! میگن چرا ؟ میگه آخه اسمش یادم نیس
به غضنفره می گن چرا زن نمی گیری می گه آخه کی زنش رو به من میده؟

 

غضنفره هیئت میزنه روز عاشورا رو در هیئت می نویسه : به علت شهادت امام حسین تعطیل می باشد !
به غضنفره میگن اگه آنجلینا جولی مادرت بود چیکار می کردی؟
میگه تا ۴۰ سالگی شیر می خوردم.
قطعه ای از شاهکار ادبی یک غضنفر
شب بود و خورشید می درخشید. پیرمردی جوان ، یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوشخراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.
به غضنفر میگن تو پیامبرا به کدومشون ارادات بیشتری داری؟ میگه حضرت سوج
میگن : حضرت سوج نداریم که ؟ میگه : خودم دیدم پشت یه ماشین نوشته بود یا سوج.

 

غضنفره تو مانور شرکت می کنه . از هواپیما که می پره چترش باز نمیشه .
آروم رو می کنه به آسمون و میگه : خدایا شکرت که مانوره !!!

 

یه غضنفره قبر کن بوده بعد یه روز داشته یه مرده هرو خاک می کرده که یهو مرده زنده میشه و همه فرار می کنن.بعد غضنفره با بیل می زنه تو سر طرف و یارو می میره! ترکه داد می زنه: نترسید من کشتمش!!!!
دو تا غضنفر داشتن تو یه ماشین بمب کار میذاشتن یکیشون به اون یکی میگه: اگه این بمب الان منفجر شه چی کار کنیم؟ اون یکی میگه نگران نباش من یکی دیگه دارم!!!

 

یه روز به یه غضنفر مگن بچه دار شدی ترکه به یارو میگه به زنم نگید میخواهم سوپرایزش کنم

 

غضنفر بسته هزارتومنی می شمرده آخرش ۲۵۰ تومن کم میاره.
غضنفرشلوارشو برعکس میپوشه، ننهاش بهش میگه: الهی قربونت برم، وقتی میری انگار داری میایی

 

ترکه میخواد یه زیردریایی رو غرق کنه میره در میزنه فرار میکنه

 

از غضنفره می پرسن پس از انکه حضرت یونس در شکم ماهی اسیر شد چه اتفاقی افتاد؟ غضنفره می گه: سازمان (یونس کو) تاسیس شد!!!
 

 

پیام تبریک غضنفرا :

 

حلول ماه مبارک نوروز بر  تمامی فجر آفرینان عرصه ایثار و پیروان آن حضرت صلوات

 

به غضنفره می گن از کجا عرق خوری رو شروع کردی

 

می گه از زیر بغل دوست دخترم

 

قاضی: چرا دست کردی تو جیب این آقا
غضنفره: جناب قاضی خیال کردم جیب خودمه
قاضی: پس چرا پول هاش رو برداشتی
غضنفره: یعنی اختیار جیب خودم رو هم ندارم!!!

 

غضنفره را از مدرسه اخراج می کنند.پدرش میاد پیش مدیر و میگه: چرا بچه منو اخراج کردین؟ معلم: آخه ازش پرسیدم “تخت جمشید” رو کی آتیش زده جواب نداد. پدر ترکه هم با قیافه طلب کار گفت: ای بابا این که دیگه اخراج نمی خواست! من خودم نجارم- برای جمشید آقا یه تخت جدید می سازم!!!

 

ازغضنفره می پرسن کجای تهران می شینی می گه هرجاخسته شدم!!!!

غضنفره به دکتر رفت و از دل درد شکایت کرد.دکتر از او پرسید: چی خوردی؟ ترکه گفت: خربزه-عسل-تخم مرغ-ماست-ماهی-نمک-شکر ! دکتر هم شاکی شد و گفت: تا شب خواهی مرد.اگر هم نمردی خودت را از کوه پایین بینداز- مردتیکه خر!!!



           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 12:33
بنفشه
           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 12:26
بنفشه


شما هم اگر بیکار باشید و یک خودکار یا مداد و کاغذ داشته باشید روی آن چیزهایی می‌کشید. ممكن است این خطوط درهم و مبهم، در نگاه اول چیز جالبی برای گفتن نداشته باشند ولی به اعتقاد بسیاری از روانشناسان این نوع نقاشی‌های ناخودآگاه نمایانگر درون و افكار ما هستند كه به دور از محدودیت‌های ذهن آگاه‌مان (خودآگاه‌مان)پدید می‌آیند و اسرار نaاگفته‌ای از شخصیت ما را به تصویر می‌كشند.



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 3:8
بنفشه

به ادامه مطالب مراجعه کنید...



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 3:6
بنفشه



           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 3:4
بنفشه

تصویرسازی های خلاقانه اریک جوهانسن
آیا عکس‌ها همیشه باید مفاهیمی عینی را منتقل کنند یا می توان با ترکیب عناصری فانتزی بینندگان را به دنیایی متفاوت برد؟ اریک جوهانسن شانس خودش را آزمایش کرده است.
اریک جوهانسن یک دانش آموخته کامپیوتر است که چهارسالی است به عکاسی و تصویر سازی حرفه ای می پردازد. تصاویری که او به مخاطب انتقال می دهد دنیایی را پیش روی وی عرضه می کند که واقعی نیست اما تماشایی به نظر می رسد.



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 3:1
بنفشه

 

این اتفاق تاسف بار در محله ی جردن رخ داده

مادر دختر 7 ساله از خانه بیرون میرود برای خریدبعد از 10 دقیقه دختر درب

خانه ی همسایه را میزند پسری 27 ساله به اسمه کامران

در رو باز میکنه با روی خوشی با سارا صحبت میکند سارا میگوید

من تنهام میشه بیایید خانه ی ما زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه من از گاز

میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم،کامران که متعجب شده بود به

خانه ی دختر 7 ساله(سارا) میرود،وقتی کامران وارد میشود میبیند گاز

روشنه زیره گاز رو کم میکنه بعد سارا برای کامران یک لیوان شربت میاره

داخل شربت داروی بیهوشی ریخته بود،کامران با خوردنه شربت به خوابی

عمیق فرو میرود در همین لحظه سارا داد میزنه دارا بیا یه نفر سره کار رفته همه ی این متن رو خونده

 


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 3:0
بنفشه

ادااااااااامه مطالب لفففففن



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:58
بنفشه



سوتی شدن حضور یک زن در پشت گوینده خب

حرکات فوق حرفه ای یک زن بادی گارد !!

حرکت شجاعانه و دیدنی یک پسر!

تبلیغی از قدرت فیلمبرداری یک دوربین حرفه ای

فوتبال دستی باز حرفه ای !!

تصویری از حرکت آهسته ...

چهره عجیب دختر ژاپنی!

استفاده خنده دار دو کودک از تردمیل

خنگ!

سقوط کردن هنگام تکنو زدن !!

کارگری که دست فرمانش فوق حرفه ایست!

شوخی دردناک با دوست!

اسپرت کردن اتومبیل با چرخ های کج !!

تخت خواب مدرن و جدید!




           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:44
بنفشه
           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:41
بنفشه

 

سلام امشب چند تا شعر طنز باحال جمع کردم واستون يه جا!

اميدوارم هم دعام کنين و هم نظر يادتون نره!

 



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:27
بنفشه

اغلب به چشم یک برادر دوستت دارم

کافی نباشد مثل خواهر دوستت دارم

اندازه ی مینا و مرجان و ملوک الملک

اندازه ی لیلا و هاجر دوستت دارم!

من به تمام خوبرویان عشق می ورزم

امّا تو را یک جور دیگر دوستت دارم!

اندازه ی جارو، فریزر، تخت، خاک انداز

اندازه ی شیر ِ سماور دوستت دارم!

اندازه ی وانت،‌ پژو، پی کی، پرادو، وَن

اندازه ی ماشین خاور دوستت دارم!

گیرم مسلمانی و سر بر مُهر یا حتّی

گیرم که باشی گبر و کافَر، دوستت دارم

شبها همیشه قبل خوابم می نویسم من

با رنگ قرمز، توی دفتر: دوستت دارم

دفتر که چیزی نیست با پر می نویسم بر،

بال سپید هر کبوتر دوستت دارم

دیگر به چه شکلی بگویم دوستت دارم؟!

باید بفهمی خانم خَر! دوستت دارم!

وقتی که مثل گاو ماده فربه و چاقی

یا عینهو زرّافه لاغر؛ دوستت دارم!

پروانه! بلبل! گربه سگ! طاووس! قو!‌ آهو!

گوساله! بز! بوزینه!‌ عنتر! دوستت دارم

خوب است ... حالا شد! چه کیفی داد! به به! جان!

انگار کردی خوب باور دوستت دارم!

پوزش اگر چیز بدی گفتم، غلط کردم!

خب راستش ... می دانی آخَر؟! دوستت دارم

فاضل ترکمن



           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:24
بنفشه

پیغام گیر حافظ :

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!

تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!

بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !

پیغام گیر سعدی:

از آوای دل انگیز تو مستم

نباشم خانه و شرمنده هستم

به پیغام تو خواهم گفت پاسخ

فلک را گر فرصتی دادی به دستم

پیغام گیر فردوسی :




نمی باشم امروز اندر سرای

که رسم ادب را بیارم به جای

به پیغامت ای دوست گویم جواب

چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر خیام:

این چرخ فلک عمر مرا داد به باد

ممنون توام که کرده ای از من یاد

رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش

آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!

پیغام گیر منوچهری :

از شرم به رنگ باده باشد رویم

در خانه نباشم که سلامی گویم

بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت

زان پیش که همچو برف گردد رویم!

پیغام گیر مولانا :

بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!

شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم!

برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود

فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!

پیغام گیر بابا طاهر:

تلیفون کرده ای جانم فدایت!

الهی مو به قوربون صدایت!

چو از صحرا بیایم نازنینم

فرستم پاسخی از دل برایت!

وپیغام گیر نیما :

چون صداهایی که می آید

شباهنگام از جنگل

از شغالی دور

گر شنیدی بوق

بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم

در فضایی عاری از تزویر

ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه

پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

پیغام گیر شاملو :

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت

سنگواره ای از دستان آدمی

تا آتشی و چرخی که آفرید

تا کلید واژه ای از دور شنوا

در آن با من سخن بگو

که با همان جوابی گویمت

آنگاه که توانستن سرودی است

پیغام گیر سایه :

ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان

دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان

گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد

به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان

پیغام گیر فروغ :

نیستم.. نیستم..

اما می آیم.. می آیم ..می آیم

با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار

می آیم.. می آیم ..می آیم

و آستانه پر از عشق می شود

و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند

سلامی دوباره خواهم داد




           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:22
بنفشه

در تبلیغات یکی از نامزدهای انتخاباتی شورای شهر این جملات را دیدم :
حل مشکل ازدواج
ریشه کن کردن اعتیاد
ساختن باغ وحش
ارزان کردن مسکن...
دستمایه ابیات زیر را مدیون ایشان هستم....و به او رای خواهم داد!

گربه شورا راه یابد پای من
هرچه ویرانی است عمران می کنم
می روم هر شب به میدان های شهر
هر چه ساعت بود میزان می کنم
مشکلات شهرتان را رتق و فتق
پشت میز و پشت فرمان می کنم
کوچه های تنگ را هر شب فراخ
هرچه بن بست است دالان می کنم
چاله های شهر را چاه عمیق
هرچه دالان را خیابان می کنم
هرکه شورا شد فقط این کرد و رفت
من اگر شورا شوم آن می کنم
مردها را اهل تجدید فراش
لطف ها در حق نسوان می کنم
تا کش آید پوز اعضای اوپک
نفت را فالفور ارزان می کنم
مرده ها را می کنم ساماندهی
شهرتان را باغ رضوان می کنم
شاعران شهر را در خانه ام
هفته ای یک بار مهمان می کنم
کارگردان های با احساس را
می برم مهمان مامان می کنم
تا که پررو نق شود گردشگری
اصفهان را ارمنستان می کنم
شهردار از شهرضا می آورم
الغرض این می کنم آن می کنم
می شوم هر شب سوار بلدوزر
هر چه ناصافی است ویران می کنم
شهر تا راحت شود از چشم هیز
دیدنی ها را فراوان می کنم
می نویسم طنز بر دیوار و در
شهرتان را من نمکدان می کنم
تا که کار خلق فورا حل شود
کارمندان را دو چندان می کنم
هی تراکم می فروش را به را
یاری انبوه سازان می کنم
شهرداری را همه رایانه ای
کارها را سهل و اسان می کنم
گر رقیبانم به من فرصت دهند
چاره ی کمبود سیمان می کنم
می کنم هی کارهای خوب خوب
دشمنانم را پشیمان می کنم
هفته ای یک شب کلیسا می روم
ارمنی ها را مسلمان می کنم
می فروشم کل اسراییل را
پول آن را خرج لبنان می کنم
یک سخنرانی به نفع مسلمین
در بلندی های جولان می کنم
مثل اقشار ضعیف اجتماع
نوش جان سویای سبحان می کنم
هم صدایی هم دلی هم زیستی
با سرای سا لمندان می کنم ...
باباجون خسته شدم ..قافیه ها ته کشید ....به من رای بدین دیگه ...
دم همتون گرم....!

جالب بود نه ؟!؟!؟laughinglaughinglaughing



           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:21
بنفشه

استاد فیزیک ۲ ما یه استاد جا افتاده و تقریبا مسنی بود…

به ندرت شوخی میکرد ولی همه دوستش داشتن.

یه بار سرکلاس وسط درسش یه چیزی رو اشتباه گفت بنده خدا…

تا آخرای کلاس یه پسر بی مزه هی داشت نچ نچ میکرد می رفت رو مخ همه…

این شد که استاد موجه ما یهو برگشت با خونسردی تمام گفت:

کیه داره باباشو صدا میکنه؟!؟


شهری بود که همة اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانة خودش که آنرا هم دزد زده بود.

به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری میدزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها. دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده.

روزی، چطورش را نمیدانیم؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد. شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که میخورد، سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان. دزدها میامدند؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند و میرفتند. اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود. هرشب که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روز بعد هم چیزی برای خوردن ندارد.

 



سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !



بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .



زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .




زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !



یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوري می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:


- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میگه:

- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!

بعد اون خانم زيبا ادامه می ده و می گه:

- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن كه مي تونه شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگیریم!

و بعد خانم زيبا با لوندي بطری رو به مرد میده.

مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حاليكه زير چشمي اندام خانم زيبا رو ديد مي زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.

زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!

زن لبخند شيطنت آميزي مي زنه در جواب می گه:

- نه عزيزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشيم !!

--------------------------------------------------------------------------------------

دستشویی مردانه (طنز)

* دسته بندی : داستان خنده دار


من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم
به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت
آوری دادم؛

- حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید؛

- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برا ی همین گفتم؛

- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..

خنده بازار

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛

- منم می تونم بیام طرفت؟

آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ
احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛

- نه الآن یکم سرم شلوغه!!!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :

- ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقي داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب ميده.

---------------------------------------------------------------------------------------

یارو زبونش می‌گرفته،

میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

کارمند داروخونه می گه:

دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

کارمنده می گه: والا ما

تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

یارو می گه: بابا دیب،

دیب!

طرف می‌بینه نمی فهمه،

می ره به رئیس داروخونه می گه.

اون میآد می پرسه: چی

می‌خوای عزیزم؟

یارو می گه: دیب!

رئیس می پرسه: دیب دیگه

چیه؟

یارو می گه: بابا دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

رئیس داروخونه می گه:

تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

یارو می گه: آره بابا.

خنده بازار

خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟

رئیس هم هر کاری می‌کنه،

نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.

یکی از کارمندای داروخونه

میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.

فکر کنم بفهمه

این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

رئیس داروخونه که خیلی

مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع

برش داره بیارتش.

می‌رن اون کارمنده رو

میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!

کارمنده می گه: دیب؟

یارو: آره.

بهترین مطالب خنده دار

کارمنه می گه: که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟

یارو میگه: آره،

همونه.

کارمند میگه: داریم! چطور

نفهمیدن تو چی می خوای!؟

همه خیلی خوشحال شدن که

بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی

یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.

همه جمع می شن دور اون

کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟

کارمنده می گه: دیب!

می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه

چیه؟

می گه: بابا همون که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

رئیس شاکی می شه و می

گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟

کارمنده می گه: تموم شد.

آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!

.

.

.

*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*Big GrinBig GrinBig Grin

بي زحمت اون دكمه ي سپاسم بفشاريدWinkنظرتونم بگيدHeart


 

 



           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:9
بنفشه

1.روزی مردی از یک دختر پرسید:
آیا با من ازدواج می‌کنی؟


دختر جواب داد: نه
و از آن پس مرد شاد زیست، به ماهیگیری و شکار رفت، کلی گلف بازی کرد،تمام مسابقات فوتبال را دید و با هرکه دلش خواست رقصید.

2.یه روزی یه دختر کوچولو بود که فک میکرد یه پسری دوستش داره هرکاری پسره میکرد دختره تحمل میکردو به خودش میگفت تحمل کن اون گناه داره به جز تو کسیو نداره ....اون دختر کوچولوهه من بودم
این عکس اون موقعه هامه

بلاخره اون پسره به این نتیجه رسید که بابا عشق کیلویی چنده....رفت دنبال رویاهای خودش..ههههه..
میخواست بره خارج خواننده بشه...دختره بهش گفت پس من چی؟...
پسره جواب داد ببین من تورو خیلی دوست دارم..عاشقتم..ولی خوانندگی رم خیلی دوست دارم!!!!...گیتارمو توی این دنیا بیشتر از هر چیزی دوست دارم اون تنها منو میفهمه...این جوری بود که دختر کوچولوی قصه ی ما معنی عشقو فهمید





پسره رفت..براش مهم نبود که چی سر دختره میاد....البته همین جوری یهو نرفتا..
تا میتونست دل دختر کوچولو رو شیکوند ..همه ی عقده های روانی شو روی اون قلب کوچولوی دختره خالی کردو بعدش همه ی خاطرات دخترو دزدید و اونو با یه قلب شکسته ول کردو رفت





دختر کوچولو اعتمادشو به همه ی دنیا از دست داد..
از همه چیزو همه کس متنفر شد..مخصوصا عشق...

 

اطرافیانش سعی میکردن هی کمکش کنن ولی بیشتر با حرفاشون اتیشش میزدن....
اون دختر کوچولو همش گریه میکرد





و هیچکس نبود که آرومش کنه...تنهای تنهای تنها.....
بالششو بغل میکرد و زار زار گریه میکرد





تا اینکه یه فرشته ی مهربون اومدو محکم بغلش کرد و اشکاشو پاک کرد...

 

و اون با همه فرق داشت..اون سرزنش نکرد..مث بقیه سرکوفت نزد...
گوش کردو گوش کردو گوش کرد...
گریه کردم و بغلم کرد..
بغض کردم اشک تو چشاش جم شد...خندیدم خوشحال شد



و سعی کرد برم گردونه به زندگی..
اما من بهش اعتماد نداشتم..به هیچکس اعتماد نداشتم..
حتی به قلب خودم





اون مواظبم بودو بهم توجه میکرد...
اون همیشه پیشم بود...
دیگه کم کم فقط وقتی که اون بود من اروم بودم

 

توی دلم ارزو میکردم که اون مال من بشه..
اما فک نمیردم لیاقتشو داشته باشم







و اینجوربود که اون قلب خوجملشو داد به من که من مواظبش باشم

 

و کم کم کاری کرد که من به خودم و احساسم اعتمادکنم





و خوشحالی و خوشبختو حس کنم از ته ته قلب شکسته ام





حالا دیه صبح ها با خوشحالی و امید ازخواب بیدار میشم...
به عسلکم ظهر بخیر میگم اخه من همیشه دیر بیدار میشم....
ولی روزم از وقتی شروع میشه که اون بیدار میشه و بهم صبح بخیر میگه
مهربونو خوش اخلاق شدم...روابط اجتماعیم خوب شده





خوشحالم که اونو دارم...حتی وقتایی که پیشم نیست





اون همیشه مواظبمه مث یه مرد واقعی(اینجا آبیه منم)





منم سعی میکنم خوشحالو غافلگیرش کنم..به روش خودم البته

و کم کم کاری کرد که من به خودم و احساسم اعتمادکنم





و خوشحالی و خوشبختو حس کنم از ته ته قلب شکسته ام





حالا دیگه صبح ها با خوشحالی و امید ازخواب بیدار میشم...
به عسلکم ظهر بخیر میگم اخه من همیشه دیر بیدار میشم....
ولی روزم از وقتی شروع میشه که اون بیدار میشه و بهم صبح بخیر میگه

 

مهربونو خوش اخلاق شدم...روابط اجتماعیم خوب شده





خوشحالم که اونو دارم...حتی وقتایی که پیشم نیست





اون همیشه مواظبمه مث یه مرد واقعی(اینجا آبیه منم)





منم سعی میکنم خوشحالو غافلگیرش کنم..به روش خودم البته

 

خیلی هم توپولو شدم





بعضی وقتام میخوام خوشحاش کنم ولی همه کارا رو اشتباه انجام میدم..
کلا خیلی اذیتش میکنم






اونم محکم بغلم میکنه و لوسم میکنه و میگه اشکال نداره قوفونت برم






اینم منم ..دارم واسه عسلم نقاشی میکشم....وقتی داشتم اینو مینوشتم براش همین شکلی بودم

بعضی وقتام واسه اینکه خوشحالش کنم کارایی میکنم که هیچوقت فکرشم نمیکردم بتونم





اونم همیشه حرفای منو گوش میکنه و خواسته هامو انجام میده تا جایی که من اینگونه پررو میشوم






بعضی وقتام هاپو میشم





بعضی وقتام کاملا قاطی میکنم...یه عالمه اذیتش میکنم
ولی اون همیشه خوش اخلاقه
انقده که منم شرمگین میشم و بسی عشقولانه



خیلی دوسش دارم






گفتم که همیشه مواظبمه....حتی موقع ای که لالا کردم




 



           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 1:43
بنفشه

نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر
و می دانی که کویر بدون باران زنده است
پس برو بمیر



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 1:13
بنفشه

اینم یک عکس دیگه از همسر مهربونم



           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:همسرم,ارتین, :: 1:54
بنفشه

این مدل رو دیگه ندیده بودیم

برای دیدن عکس ها ادامه مطلب رو بزنید



ادامه مطلب ...


           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:35
بنفشه

برای دانستن جواب به ادامه مطلب مراجعه کنید       با تشکر مدیریت وبلاگ

باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد

بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟

2=اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

3=من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟


4=عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می اید؟

5=مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟


6=اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

7=فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟


8=اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟

9=حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟


10=اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟



ادامه مطلب ...


           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:26
بنفشه

به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب ...


           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:24
بنفشه

پـشـت یـك هـزار تـومـانـی نـوشـتـه بـود
پـدر مـعـتـادم بـرای هـمـیـن پـولی كـه پـیـش تـوسـت
یـك شـب مـرا بـه دسـت صـاحـب خـانـه مـان سـپـرد...
خـدایـا چـقـدر مـی گـیـری ... !!
کـه بـگـذاری شـب اول قـبـر قـبـل از ایـنـکـه تـو ازم سـوال کـنـی ،
مـن یـه چـیـزایـی ازت بـپـرسـم

 

شیخ به پاره ای از مریدانش دستور داد تا برای رسیدن به صبر، چهل روز در بیابان معتکف بشدندی، مریدان شوریده حال شدندی و از شیخ پرسیدندی که یا شیخ، راه دیگری هم برای به دست آوردن صبر موجود باشد؟ شیخ فرمود آری یک ساعت استفاده از اینترنت پر سرعت ایران

مریدان همی نعره ای کشیدندی و راه بیابان پیش گرفتندی...



ادامه مطلب ...


           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:20
بنفشه

 

نامه ی چارلی چاپلین به دخترش : تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز



           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:16
بنفشه

 

__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
__________________________@@@@@_________________
____________@@@@@@@@@@@@@@_________________
____________@@@@@@@@@@@@@@_________________
___________________________________________________
___________________@@@@@@@_____________________
_______________@@@@@@@@@@@___________________
_____________@@@@@______@@@@@_________________
____________@@@@@_________@@@@@_______________
___________@@@@@___________@@@@@______________
___________@@@@@___________@@@@@______________
___________@@@@@___________@@@@@______________
____________@@@@@_________@@@@@_______________
_____________@@@@@______@@@@@_________________
________________@@@@@@@@@@@__________________
___________________@@@@@@@______________________
____________________________________________________
____________@@@@@____________@@@@@____________
_____________@@@@@__________@@@@@_____________
______________@@@@@________@@@@@______________
_______________@@@@@______@@@@@_______________
________________@@@@@____@@@@@________________
_________________@@@@@__@@@@@_________________
__________________@@@@@@@@@@__________________
___________________@@@@@@@@@___________________
____________________@@@@@@@@___________________
_____________________@@@@@@@____________________
______________________@@@@@@_____________________
____________________________________________________
______________@@@@@@@@@@@@@__________________
______________@@@@@@@@@@@@@__________________
___________________________@@@@@_________________
___________________________@@@@@_________________
___________________________@@@@@_________________
______________@@@@@@@@@@@@@_________________
______________@@@@@@@@@@@@@_________________
___________________________@@@@@_________________
___________________________@@@@@_________________
___________________________@@@@@_________________
______________@@@@@@@@@@@@@_________________
______________@@@@@@@@@@@@@_________________

 



           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:14
بنفشه

 

جلسه محاکمه عشق بود

 

 

و عقل قاضی ، و عشق محکوم

به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی

قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به

طرفداری از عشق

آهای چشم مگرتو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی

ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی

وشما پاها که همیشه در آرزوی رفتن به سویش بودید

حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند

تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت

دیدی قلب همه از عشق بی زارند

ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟

قلب نالید و گفت

 

من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود

و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و

 

فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم



           
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:9
بنفشه

ایستاده ام …

 تنها …

 پشت میله های خاطرات دیروز ...

 این جا …

 انگشت هایم را می شمارم ...

 یک ...

 دو ...

 سه …

 ودست های تو در هم فرو رفته اند ...

 تو …

 غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی ...

 که مهربانی ات را ثابت کنی ...

 ولی …

 ولی نفهمیدی که من ...

 آن سوی خیابان ...

انتظارت را میکشم.......

 

تو بی وقفه فریاد کشیدی.....



           
پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 15:41
بنفشه

به سلامتي اون پسرايي که بعد از دوسال رابطه

هنوز قبل از اينکه از خواب پاشي بهت مسيج ميدن :

سلام عزيزم صبحت بخير :

و اگه ديرجوابشون رو بدي زودي بهت زنگ ميزنن که مثلا :

"ميخواستم خواب نموني و دير به سرکارت نرسي"


ولي ميدوني؟ که واسه اينکه دلت ديشب يه کم گرفته بود نگرانن ...

اونا که هيچي ازت توقع ندارن جز ديدن لبخندت...

اسکل و آويزون نيستن بخدا ... کمبود محبت ندارن ...

دوستت دارن از ته دل ...

 يه خواهش : بهشون خيانت نکنيد...

 



           
پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 15:37
بنفشه

 


شوخی پسرا:
پسر ﺍﻭﻟﯽ :من ترمز ماشینشو میبرم یه کم دورِ هم بخندیم
پسر ﺩﻭﻣﯽ : ﺣَـﻠــــﻪ ﺩﺍﺩﺍش

؛

ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ:
دختر ﺍﻭﻟﯽ : ﻣﻦ خودکارشو ورﻣﯿﺪﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻪ
دختر ﺩﻭﻣﯽ : وﺍﺍﺍﯼ چه هیجــــــــانی!!!!!! ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾـــﺰﻡ



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 15:17
بنفشه


اندراعترافات من به همسرم در۲۰سال آینده….
-
پری خانم
-
چیه علی اقا
-
من باس یه اعترافی کنم..
-
چه اعترافی؟
-
۲۰سال پیش که من باهات ازدواج کردم ازروی علاقه نبود/ بخاطر پراید بابات بود…….
خخخخخخخ

 

خدایا ما که نمیتونستیم ماشین ۲۰ ملیونی سوار شیم
.
.
مرسی از اینکه ماشین مارو کردی ۲۰ میلیون     
قسمتی از مناجات دارنده ی آقای پراید

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 547
بازدید کل : 118684
تعداد مطالب : 137
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



دریافت كد ساعت type="text/javascript" src="http://upload.mania-dv.ir/fal/talebini-

دریافت كد ساعت ezdevaj/tire2.js">

98love.ir

.

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

98love.ir

ابزار پرش به بالا e ر